Nik Love
سراسر عاشقانه
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Nik Loveسراسر عاشقانه و آدرس niklove.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

 

 

در ادامه مطلب

Nik Love

فریاد از آن نرگس مستی که تو داری

آه از دل بیگانه پرستی که تو داری

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تپیدن ، سوختن، در خاک و خون غلطیدن و مردن

بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

سراغ یار می پرسم به هر کس می رسم اما

به خود آهسته می گویم که یا رب بی خبر باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

رفت از نظر و، ز دل نرفت این غلط است

کز دل برود، هر آنکه از دیده برفت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم

شوم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

شمع، گیرم که پس از کشتن پروانه گریست

قاتل از گریه بیجا گنهش پاک نشد


ادامه مطلب
[ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

به غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد عجب از محبت من كه در او اثر ندارد 


غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد 

 
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی 

 
می رسد روزی که تنها در کنار قبر من شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی

Nik Love

[ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

من چقد خوشبختم که به او دل دادم

بی هراس و تردید ، باورش می دارم

چه دلی داشت ز من ، نتوان باور کرد

گله هایی می کرد که توانم کم کرد

دوری چند روزه ، چقدر آزارش داد

که غریب و آشنا ، نام مجنونش داد

آن همه شادابی ، از وجودش دست شست

نا امیدی و درد ، روح او را آشفت

سایت سرگرمی و تفریحی فانی هادات کام

گفت که من چون آبم ، او وجودش تشنگی

حس و حال عشق او ، آخر آشفتگی

یعنی او تا این حد به دل من دل بست

که به روی هر کس راه عشقش را بست

حاصل این دوری ، باور قلبم بود

قلب پر دردی که ، در برش سخت آسود

Nik Love

[ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:شعر, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

 

گفتمش همدم شبهایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد


گفتمش بی تو چه می باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد 


وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد 


یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد

 

[ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:عاشقانه1, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود


از هرچه زندگیست دلت سیر می شود


گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

 

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

 

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی


بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود


[ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]

امشب اگر به واژه ها انعکاس کنی


سیلاب اشک به دفتر اشک احساس کنی


در گیر و دار روتق بازار یوسفیان


یک درهمی خرج من آس و پاس کنی


دربین اینهمه زر و زیور عزیز من

 

این اشک را بتراش و الماس کن


شکوه زغصه ها و ابزار خنده ها


بازیچه ایست که باز مرا احساس کنی

[ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:, ] [ ] [ رضا نیکوکار ]
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 12 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

من رضا نیکوکار هستم به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب این وبلاگ لذت ببرید اگر دوست داشتید نظر بدهید مرسی
امکانات وب
ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 102
بازدید ماه : 299
بازدید کل : 20209
تعداد مطالب : 138
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



پخش زنده رادیو